مطالب زیر از نوشتجات و یاد داشتهایی گرفته شده که نویسندگان و مورخین مختلف جهان در باره تاثیر طاهره در تاریخ جهان نوشته اند.
خبر شهادت طاهره بسرعت در ایران و خارج از آن منتشر شد. یکی از بازیگران مشهور تاتر به نام " سارا برنهارد " وقتی راجع به زندگی و شهادت طاهره شنید درخواست نمود که نمایش نامه ای در باره زندگی این زن بزرگ نوشته شود ولی متاسفانه تا به حال سناریو قابل ملاحظه ای در این خصوص نوشته نش...See More
— with Sofia Refahi, Omid Tavangar, Soheila Tavangar, Soheila Yeganeh Tavangar and Faran Rouhani.Unlike · · Share · October 19 خبر شهادت طاهره بسرعت در ایران و خارج از آن منتشر شد. یکی از بازیگران مشهور تاتر به نام " سارا برنهارد " وقتی راجع به زندگی و شهادت طاهره شنید درخواست نمود که نمایش نامه ای در باره زندگی این زن بزرگ نوشته شود ولی متاسفانه تا به حال سناریو قابل ملاحظه ای در این خصوص نوشته نش...See More
- You, Soheila Yeganeh Tavangar, Mehdi Farazi, Soheila Tavangar and 264 others like this.
- Faran Rouhani منتظران ظهور مهدی موعود
از چه فکندند جان خویش در آذر
احمد احسایی آن فسانه گیتی
افضل ارباب علم و علم مصوّر
داد نشان از ظهور یار به یاران
لیک نشد خود به وصل یار مفخّر
سیّد اعڟم جناب کاظم رشتی
شهره به فضل و به علم و حلم مشھّر
تشنه دیدار بود و مخزن اسرار
دار پر از نار بود و نخل پر از بر
حضرت ملا حسین شیر دلاور
پاک و جوانمرد بود و فحل و سخنور
حضرت اعلی چو داد مژده به عالم
کرد جهان را به نور علم منوّر
داد به عالم نشان عزت و عصمت
کرد جهان را به عدل و داد مسخّر
هر که به دل رنگ عشق و مهر و صفا داشت
گشت به شرب شراب وصل مفخّر
آن که ننوشید شهد جام وصالش
سینه اش از بغض و کینه بود مكدّر
حضرت قدّوس آن حمامه قدسی
از چه فدا کرد خون پاک و مطھّر
طاهره آن بی نظیر عالم خلقت
از چه چنین شد شهید ، بی کس و یاور - Soheila Tavangar (سخن آشنا ) فضل و کمال و دانش بی حد طاهره و تسلط او به معارف دینی متفق القول همگان، هم موافقین و هم مخالفین می باشد . دکتر محمد اقبال لاهوری، شاعر و فیلسوف شهیر شبه قاره هند، طاهره را ” خاتون عجم” مینامد، و مینویسد که روح طاهره به جاودانه ها پیوست. به شهادت ناصرالدین شاه ” تاریخ بانوئی چون طاهره در خاطره نداشته و ندارد”. احمد کسروی نیز به این مطلب اذعان نموده که ” قرةالعین یکی از زنان کم مانند جهان بوده است”.
.
میرزا محمد تقی خان سپهر در جلد سوم ناسخ التواریخ مینویسد: ” این دختر (طاهره) با اینکه روئی چون قمر و زلفی چون مشک اذفر داشت در علوم عربییه و حفظ احادیث و تأویل آیات فرقانی با حظی وافر بود”. رضاقلی خان هدایت، مورخ شهیر عصر قاجار در خصوص طاهره مینویسد: ” زنی در کمال جمال بود و ملحده ای شیرین مقال”. و میرزا محمد جعفر خان، حقایق نگار مورخ مخصوص دربار قاجار در مجلد نخست از تاریخ حقایق الاخبار ناصری در خصوص طاهره مینویسد: ” با وجود حسن و جمال و غنج و دلال در علوم معقول و منقول بحد کمال بود”. محمد علی مدرس در ص ۴۴۰ جلد چهارم کتاب ریحانة الادب از طاهره چنین مینویسد: ” زنی بوده عالمه و فاضله که طبعی وقاد هم داشته و به ” طاهره” تخلص میکرد”. و میر ابوالقاسم جعفر موسوی خوانساری نیز در صفحه ۷۲۰ کتاب مناهج المعارف یا فرهنگ عقاید شیعه، وخود از فقهای معاصر است در مورد طاهره مینویسد: ” چون استعداد ذاتی داشت به طلب علم راغب شد و در خدمت پدر و اعمام خود به درجات فضل رسید - نجوا آه [♥] LIKE [♥] . [♥] ¸.•°*”˜˜”*°•. [♥] LIKE [♥] . [♥] ¸.•°*”˜˜”*°•. [♥] LIKE [♥] . [♥] ¸.•°*”˜˜”*°•. [♥] LIKE [♥] . [♥] ¸.•°*”˜˜”*°•. [♥] LIKE [♥] . [♥] ¸.•°*”˜˜”*°•. [♥] LIK
[♥] ¸.•°*”˜˜”*°•. [♥] LIKE [♥] . [♥] ¸.•°*”˜˜”*°•. [♥] LIKE [♥] . [♥] ¸.•°*”˜˜”*°•. [♥] LIKE [♥] . [♥] ¸.•°*”˜˜”*°•. [♥] L - Mahshid Mahrami Abizadeh بسیار آموزنده و جالب. ممنونم سهیلاجان و تبریک برای اینهمه تحقیقات موضوعات و موازین جالب.
- Afsoun Kia دوستان عزیزم در پست قبل امید جان از زبان طاهره چنین نوشتند " من همان کلمه ای هستم که چون قائم موعود آن را بر زبان راند، جمیع علما و بزرگان از شنیدنش وحشت کرده فرار خواهند کرد" ، آنگاه رو به حاضرین نموده گفت: " از فرصتی که دارید استفاده کنید. امروز ، روز سرور و شادمانی عمومی است. روزی است که آداب و قیود قدیمی شکسته شده. همه بر خیزید دست در آغوش یکدیگر نموده این روز بزرگ را جشن بگیرید".
امروز این صحبت بر سر زبان هاست که انقلاب بعدی ایران توسط زنان صورت خواهد گرفت . نطفه این انقلاب از ۱۵۰ سال پیش در رحم مادر ایران زمین ، توسط طاهره گذاشته شد و امروزآن جنین رشد کرده ، و به مرحله بلوغ رسیده است و به زودی ما اثرات و ثمرات آن را به چشم خواهیم دید ، با احترام خدمت شما عزیزان ، افسون - Bahar Bahai " در هر دوره ای از تاریخ و در هر کشوری از کشورهای جهان، ظهور زنی چون طاهره می تواند به عنوان حادثه ای استثنائی محسوب گردد. ولی بروز چنین پدیده ای از کشوری مانند ایران را باید جزو عجایب روزگار و حتی معجزات بشمار آورد." (پرفسور ادوارد براون، شرق شناس معروف انگلیسی)
- Bahar Bahai پروفسور یوسف سلیم چشتی می نویسد:"طاهره با انسان فانی عشق نداشت او عاشق آئین خویش بود و تا دم آخرین مسلک خود را تبلیغ می کرد.هیچ قوه ای او را از مقصد حیات باز نداشت."
ای بسر زلف تو سودای من
وز غم هجران تو غوغای من
لعل لبت شهد مصفای من
عشق تو بگرفت سراپای من
من شده تو آمده بر جای من
گنج منم بانی مخزن توئی
سیم منم صاحب معدن توئی
دانه منم صاحب خرمن توئی
هیکل من چیست اگر من توئی
گر تو منی چیست هیولای من
آتش عشقت چو بر افروخت دود
سوخت مرا مایه هر هست و بود
کفر و مسلمانیم از من ز دود
تا به خم ابرویت آرم سجود - Soheila Tavangar (سخن آشنا ) پروفسور ادوارد براون شرق شناس معروف انگلیسی، در باره طاهره مینویسد: او از لحاظ زیبایی ، نبوغ ذاتی ، بیان گرم و دلنشین ، شجاعت و شهامت در ابراز عقیده و بالاخره جانبازی در راه ایمان و عقیده ، در بین زنان هموطنش بی نظیر و جاودانی است . اگر دیانت بابی هیچ نشان دیگری از عظمت و بزرگی نداشت ، فقط خلق قهرمانی چون طاهره برای اثبات حقانیت آن کافی بود
- Faran Rouhani دوستان عزیز مطلبی از دوروتی نلسون (قاضیِ ارشدِ دیوان استیناف امریکا، منطقۀ نهم، و استاد سابق دانشگاه) خواندم که از تاثیر این بانوی بزرگ صحبت می کند. با حذف بعضی از مطالب تاریخی که تکرار مکررات نشود ، عین مطلب ایشان را در اینجا قرار می دهم:
در بارۀ طاهره اولین بار در اوائل دهۀ ۱۹۵۰ ، زمانی که دانشجوی دانشکدۀ حقوق در دانشکاه UCLA بودم شنیدم. درکلاس ِ من۵۰ نفر مرد وفقط دو زن شرکت داشتند. همگی آنان دعوت شده بودند که به یک انجمن ملی حقوقی بپیوندند و عملاً هم همه به آن پیوستند. سه هفتۀ بعد ادارۀ ملی انجمن به بخش ما اعلام کرد که زنان حق ِ عضویت در این انجمن را ندارند. به شنیدن این خبر، ارشدِ کلاس ما همۀ اعضای کلاس را جمع کرد و از آنان خواست که از عضویت آن انجمن استعفا دهند و بجای آن اتحادیۀ حقوقی UCLA را تشکیل دهند، اتحادیه ای که به مردان و زنان هردو تعلق داشته باشد. من درحالی که اقدام ارشد کلاسمان را تحسین کردم از او پرسیدم که چرا چنین کاری می کند؟ وی در پاسخ گفت که او دربارۀ آئین بهائی مطالعه می کند و یکی از اصول مهم ِ این آئین شناختِ برابریِ حقوق زنان ومردان است و اضافه کرد که "شما باید کتابی را که من درمورد ِ طاهره دارم بخوانید. وی نه تنها یک شخصیت شهیرِ بهائی است بلکه نقش ِ عمده ای در پیشبرد هدف برابری حقوق زن و مرد در اواسط قرن نوزدهم ایفاء کرده است." من برای خواندن آن کتاب بی تاب بودم.
طاهره با حضورمعصومانه و شکوهمند خود در بدشت بهت عجیبی در جمع ایجاد کرد و تأثیر شدیدی برجای گذاشت. هدف ِ وی اعلان ِ پایان ِ دورقدیم، آغاز دور جدید و اثبات تساوی حقوق زن و مرد بود. کما اینکه که به هنگام شهادتش این اصل را با این عبارت به مامور قتلش تاکید کرد: "تومی توانی هرگاه که بخواهی مرا به قتل برسانی، ولی نمی توانی جنبش رهائی زن را متوقف سازی".
داستان ِ رشادت طاهره به سرعت در سراسر ایران و سپس در ورای مرزهای این کشور منتشر شد وحرکت تاریخی اش مالاً رهائی زنان را در پی داشت. این حرکت در آمریکا حتی وسعت ابعاد گسترده تری پیدا کرد، بطوریکه یکی از انتشارات کاتولیکی به نام اکوم نیوز (Ecomenews) نوشت که جنبش های معاصر زنان امریکا را به حق می توان "جنبش طاهره" نامید.
پیام برخاسته از نایِ طاهره که در بدشت پیچید، و در امتدادِ خطِ سیرش از بدشت تا شهادتگاهِ او در تهران امتداد یافت، هنوز آرام نگرفته بود که به امریکا رسید و این قاره را لرزاند. در تاریخ ۱۴ ژوئیه ۱۸۴۸ آگهی تشکیل کنوانسیون حقوق زنان که توسط پنج زن خشمگین ولی مصمم تهیه شده بود در روزنامۀ نیویورکی سنکا فالز کوریه (Seneca Falls Courier) انتشار یافت. منظور این کنوانسیون بحث در بارۀ حقوق اجتماعی، مدنی و مذهبی زنان اعلام شده بود. پنج روز پس از انتشار آن آگهی، در تاریخ ۱۹ ژوئیه الیزابت کیدی استنتون (Elizabeth Cady Stanton) در کلیسای شهر سنکا فالز (Seneca Falls); درحضور ۳۰۰ زن و مرد اظهار داشت: " با توجه به اینکه هرگز در حضورجمع سخنرانی نکرده ام، اگر حس قوی وظیفه شناسی در من وجود نداشت، اگر احساس نمی کردم که زمان آن رسیده است که ناروایی هائی که برزنان رفته در برابر عامۀ مردم طرح شود، اگربدان باورنبودم که مسئولیت انجام این کار عمدتاً به عهدۀ خود زنان است زیرا هیچ کس به اندازۀ آنان از ابعاد و آثار تحقیرآمیز این ناروایی ها آگاه نیست، هرگز به خود اجازه نمی دادم که به این کار دست زنم".
همزمان با عصرِطاهره در ایران، زنان ِ امریکایی هم از تبعیض رنج می بردند. آنان در ازای انجامِ کارمساوی با مردان فقط یک سوم مزدِ آنان را دریافت می کردند، حق مالکیت خصوصی نداشتند، حق حضانت و سرپرستی فرزندان خود را نداشتند، دربسیاری از ایالات امریکا حق ِ ورود به مدارس عالی نداشتند، حق ِ رأی نداشتند. حتی سخن گفتنشان در مجامع عمومی ناپسند تلقی می شد - Faran Rouhani ادامه مطلب
زمانی که الیزابت کیدی استنتون به حق طلبی از جانب زنان برخاست، هچون طاهره در سال های اولیه از دهۀ سی حیات خود بود. بیانیۀ حقوق و انتظارات زنان معروف به بیانیۀ سنکا فالز را او نوشت. در تحریر این بیانیه استنتون از الگوی اعلامیه استقلال امریکا تبعیت کرد. بیانیه او با این عبارتِ آشنا آغاز می شد: "با این باور که مردان و زنان مساوی خلق شده¬اند براین حقیقت انکارناپذیر پا می فشاریم". این بیانیه که طی آن خواسته شده بود حق ِ رأی، حق ِمالکیت خصوصی و بسیاری حقوق دیگر به زنان داده شود در آن زمان به قدری تند و افراطی به نظر رسید که از۳۰۰ نفر حاضرانِ در آن جمع فقط ۶۸ زن و۳۲ مرد آنرا امضاء کردند.
بیانیۀ سنکا فالز سرآغازی شد برای بیانیه های دیگری که فمینیست های مدرن آمریکائی منتشر کردند. الیزابت استنتون طی بیانیۀ خود حقوق متعددی را برای زنان مطالبه می کرد، از جمله حق رأی، حق مالکیت مستقلِ ازشوهر، حق حضانت و سرپرستی فرزندان در صورت وقوع طلاق، حق سلطه بر درآمد شخصی، حق ورود به سطوح تحصیلات عالیه و حق اشتغال در کلیۀ حرفه ها . حق مالکیت یکی از اولین حقوقی بود که در اکثر ایالات متحده به زنان داده شد، اما زنان تا ۷ اوت۱۹۱۹ حق رأی به دست نیاوردند.
همان طور که استنتون می گوید: "به کرسی نشاندن حقوق زن بزرگترین انقلابی بوده است که جهان به خود دیده و خواهد دید، و به ثمر رساندن آن کاری است نه در حدّ بازیچه".... این سخن را مقایسه کنید با آنچه طاهره لحظاتی پیش از شهادتش بر زبان آورد: "تومی توانی هرگاه که بخواهی مرا به قتل برسانی اما نمی توانی جنبش رهائی زنان را متوقف سازی." از نظر من طاهره قرة العین و الیزابت کیدی استنتون دو خواهر روحانی بودند با پیامی یکسان برخاسته از دو قطبِ مختلف جهان.
نفوذ روحانی طاهره بر من چنان عمیق بود که پس از مطالعه و امعان نظر پیگیر آثار بهائی به این آیین گرویدم، و همزمان با من هفده نفر دیگر از اعضای کلاس حقوق آن سال و خانواده شان نیز بهائی شدند، زیرا همۀ ما بر این اعتقاد بودیم که دستیابی به صلح جهانی در گرو اصل تساوی حقوق زن و مرد است.
طاهره با قیام قهرمانانۀ خود در عصری تیره در حقیقت صلح جهانی را پی ریزی کرد - Gita Rahmani دوستان ، با یک دنیا سپاس ، ممکن است این سوال من ربطی به طاهره نداشته باشد .هر مطلبی که نوشته می شود سوالی در ذهن انسان ایجاد می کند . اگر تشخیص دادید جواب این پرسش در این پست درست نیست . اشکالی ندارد من متوجه شدم که بهاء الله اول بابی بودند . آیا ایشان هم از ۱۸ نفر افراد اولیه بودند که به باب ایمان آوردند ؟ و این طور که پیداست بین بابی و بهایی فرق است . چرا باید دو دین به فاصله کمی از هم بیایند . و الان پیروان باب و یا بابی ها کجا هستند ؟ چون دیگر صحبتی از آن ها نیست . فدای همه شما . گیتا
- Afsaneh Moradi با درود بر همگی .... فاران عزیز نوشتند که : " طاهره قرة العین و الیزابت کیدی استنتون دو خواهر روحانی بودند با پیامی یکسان برخاسته از دو قطبِ مختلف جهان " که هم زمان با هم از برای آزادیخواهی زنان اقدام کردند ، و در جای دیگر ذکر شد که طاهره اگر به باب ایمان نمی آورد ، این شخصیت را نمی یافت که چنین محکم و استوار در این رابطه قیام کند و در حقیقت باب و ایمان طاهره الهام بخش او بود ، سوال من این است که اگر اطلاع دارید ، خیلی مایلم بدانم که الهام بخش الیزابت کیدی استنتون چه کسی بود . آیا او هم ملهم از شخص خاص و یا ایده و آرمانی بوده است . با سپاس ، افسانه
- Faran Rouhani افسانه خانم سؤال جالبی کردید ، من به درستی نمی دانم که نامبرده از شخص خاصی الهام گرفته باشد ، این نکته مهم را باید خدمت شما عرض کنم که هر وقت پیامبر جدیدی ظهور می کند روح جدیدی در عالم بشریت دمیده می شود و تحولات عظیمی صورت می گیرد ، به استنباط بنده چون جنبش آزادی خواهی زنان توسط طاهره در ایران و الیزابت کیدی استنتون در امریکا در یک زمان آغاز شد ، به طور مسلم همان روح جدید است که در هر دو دمیده شده . یکی به صورت آشکار و دیگری به طور الهامات غیبی
- Farshid Derakhshanian با درود به دوستان ،
عزیزان مهم این است که بانوان بدانند که خود آفریدگار هستند و وظیفه بسیار مهمی دارند .و هیچ تفاوتی ندارد که در کجا و چه شخصی باشد .همانطور که جناب فاران عزیز فرمودند یکی در اثر الهامات و یکی از خرد و اندیشه ،آزادی و حق انتخاب حق بانوان است ،
ناگفته نماند در هیچ مذهبی بانوان عزیز حق مطلق نداشته و ندارند .با سپاس از همه دوستان . - Maaryam Kamali اگر به باد دهم زلف عنبر آسا را
اسیر خویش کنم آهوان صحرا را
وگر به نرگس شهلای خویش سُرمه کشم
به دین خویش برم دختران ترسا را ! - Hamid Ghazaei همه ی نوشته یه طرف ... این قسمت، مو براندامم سیخ کرد: آن همه عشق و مدارا و مهر، خنده و شادی و امید، انسان و انسان و انسان که در آوازهای مولانا و حافظ و بایرید و حلاج بوده است، از برای کیست؟ از برای چیست؟
چرا تاریخ ما پر است از: کشتار مانویان، مزدکیان، قرمطیان، زندیقان، ملحدان، بابیان، بهاییان و ....تاکی؟ برای چه؟ اینان چه گناهی کرده بودند که چنین از سرهایشان مناره ساختیم و بر نطع خون نشاندیمشان؟ و به کجا رسیدیم؟!
کرامت انسانی را پاس داریم. بیهوده تخم نفرت و جهل و تنبلی و جادو نیفشانیم. - Vafa Nejati امید جان ، شما در پست قبل نوشتید که اجتماع بدشت به دعوت باب صورت گرفت ، در صحبت های شما من حضور ایشان را در بدشت ندیدم ، پس خود باب آن زمان کجا بود و دیگر این که فرمودید سه باغ توسط بهاء الله برای خودشان و قدوس و طاهره تهیه شد پس معلوم می شود در این گرد همایی این سه نفر مهمترین بودند , و در این اجتماع که ۸۱ نفر وفقط مردان بودند طاهره بی حجاب ظاهر شد ، سوال من این است که آیا باب و بهاء الله و قدوس می دانستند که طاهره چنین کاری را خواهد کرد و یا دستوری برای این کار به طاهره داده شده بود یا خود طاهره با نظر خود این کار را انجام داد ؟ با سپاس فراوان ، وفا
- Tina Maher دوستان عزیزم ، من در اینجا از بیانات امام علی در باره زنان که در نهج البلاغه گفته می نویسم تا شما عزیزان مشاهده نمایید که باید قطع ارتباط با ادیان قبلی می شد و احکام آن ادیان نقض می گردید ، و در عین حال ببینند که طاهره با چه طرز تفکر و اندیشه ای در زمان خود قد علم کرد و برای حقوق زنان جان خود را از دست داد ، بخوانید تا بیشتر قدر فداکاری و جانبازی او را بدانیم
" امام علیه السلام این سخن را پس از فراغت از جنگ جمل در نکوهش زنان و نقص خرد آنان بیان فرموده اند " : ای مردم ، بدانید که زنان ناقص ایمان ، ناقص بخت ، ناقص خرد هستند . اما نقصان ایمان آنان باز نشستگی ایشان از نماز و روزه در روزهای حیضشان می باشد ، و اما نقصان بختشان در این است که میراثشان نصف مردان است . بنابر این بکوشید که از زنان بد پرهیز کنید و از خوبان آنها بر حذر باشید ، و اگر شما را به کار نیکی فرا بخوانند از آنها اطاعت نکنید تا مبادا طمع ورزند و به کار های زشت وادارتان سازند
خود قضاوت کنید ، شاید این کلام برای زن ۱۴۰۰ سال پیش عرب درست باشد ، ولی آیا هیچ زن آزاده و صاحب عقل و خرد ایرانی که اکنون پا به پای مردان در همه امور حضور کامل دارد می تواند این سخنان را پذیرا باشد . و حال بنگرید که طاهره در چنین جوی و با این گونه طرز فکری دل از همسر و فرزند و خانه و فامیل برداشت ، تا امروز من و تو زن ایرانی بتوانیم حرف خود را به گوش جهانیان برسانیم ، طاهره روحت را می ستایم . تینا - Soheila Tavangar (سخن آشنا ) آنجا .....در بدشت ، درنقطه ای محقر از کناره های مازندران .... آنجا که بر باورهای هزاران ساله خط بطلان کشیده می شود ، آنجا که با دمیده شدن نفخهٴ صور ، طلوع دور بدیع ، افول شرع قدیم را اعلام می دارد ، آنجا که تقالید قدیمه الغاء، و قطع تعلق و ارتباط با ادیان سالفه می شود ، قیامتی بر پاست
در بدشت ، آنجا که باور ها ، رنگ نا باوری به خود می گیرند ، آنجا که چشم ها مضطربانه در پی نگاه ها و نگاه ها بر نا دیده ها خیره می مانند ، آنجا که گوش ها در پی فریاد ها ، و فریاد ها راهی برای رهایی از دهان ها می جویند ، قیامتی بر پاست
عده ای دچار حیرت و دهشت می گردند ، خوف و غضب افئدهٴ آن ها را احاطه می نماید ، مجلس را ترک گفته ، از امر الهی دست می کشند . گروهی با قلب های آکنده از شور و هیجان ، حدیث مٲثورهٴاسلامی را که می فرماید : در یوم قیامت حضرت فاطمه هنگام عبور از صراط بی پرده و نقاب در انظار ناس جلوه گر خواهد شد ، در پیش دیده مجسم می سازند و تسکین خاطر می یابند
در بدشت ، آنجا که دلبر دل و جان ، شاه شاهان هر دو جهان ، خالق من فی الامکان ، چون شمع روشن ، چون خورشید تابان ، نور باران بود و پرتوافشان .....جانبخش محفلی بود ، اندر بساط جانان
آنجا .... دربدشت ......در نقطه ای محقر از کناره های مازندران - Bita Navidi سهیلا جون ، امید جان من در این دو پست که مربوط به طاهره بود با این استثنای تاریخ ایران آشنا شدم و به عنوان زن ایرانی به وجود چنین آزاد زنی به خود بالیدم . چه خوب بود اگر همه زنان ایران می توانستند مانند ما با این گوهر یکتا آشنا شوند
من از همه شما دوستان عزیزم که در باره او نوشتید و اشعارش را در این دو پست گذاشتید نهایت تشکر وامتنان را دارم . پست طاهره یکی از زیباترین و افتخار آمیز ترین پست هایی بود که تا کنون خوانده بودم ، دست شما سهیلا جان و امید عزیزم که دو پست چنین آموزنده را تهیه کردید , درد نکند . روی همه دوستان را هر کجای این جهان که هستید صمیمانه می بوسم . بیتا - Nader Milani بانو سهیلا و جناب توانگر عزیز ، من بسیار خوشنودم که داستان طاهره را با یک پست بسنده نفرمودید و آن را ادامه دادید . شاید نتوان همه این مطالب را در یک کتاب بدست آورد ، لذا بابت این دو پست استثنایی از شما عزیزان نهایت تشکر و سپاس را دارم . بانو سهیلا مطلبی را که درباره بدشت با آن نگارش زیبا مرقوم فرمودید ، چند بار مرور کرده به قلم توانای شما آفرین و هزار آفرین گفتم . میلانی
- Sofia Refahi پرفسور ا. جی.
برون، مستشرق شهير انگليسی عقيدهء خود را دربارهء طاهره چنين
مينگارد: "ظهور چنين زنی مانند قرّةالعين در هرعصر و زمان و در هر
مرز و بوم از نوادر حوادث و عجايب جهان است، ولی طلوع و سطوعش
در خطّهء ايران فی الحقيقه امری مستغرب بل اعجاز شمرده ميشود. اگر
ديانت بابی در صحّت مدّعای خويش صرفاًبوجود قرّةالعين استناد
نمايد و مدّعی شود که چنين عنصر شجاع و فداکاری را در دامان خود
پرورانده است، همين امر برای اثبات قدرت وعظمت آن کافی است".
عالم روحانی و معروف انگليسی دکتر ت. ک. چاين در يکی از تأليفات
خويش شهادت ميدهد: "بذری را که قرّة العين در کشور های اسلامی
بيفشاند اکنون رو بظهور و سر سبزی است... افتخار اين بانوی بزرگوار
در آن است که دفتر اصلاحات اجتماعی در سر زمين ايران بدست وی
مفتوح گرديده".
سياستمدار معروف و صاحب قلم فرانسوی کنت دو
گوبينو در شأن وی مينويسد: "طاهره بدون ترديد يکی از مظاهر
جليل و مفاخر شريف و پر ارزش اين ديانت است... مردم قزوين بحقّ و
حقيقت دربارهء او نبوغ و کمال سحر آسائی قائل بوده اند" و همچنين
ياد آور ميشود "بسياری از نفوس که طاهره را ديده و سر گذشت وی را
در ادوار مختلفهء حياتش شنيدهاند يکدل و يک زبان گفته اند: چون
لسان بصحبت می گشود، سخنانش تا اعماق قلب تأثير ميکرد و هر
شنونده را مسحور بيانات خويش قرار ميداد و سرشک از ديدگان جاری
ميساخت"
سر والنتاين چيرل مينويسد: "هيچ خاطره ای باندازهء
حيات طاهره در فکر انسانی ايجاد حسّ احترام و شعف و مسرّت قلبی
نمينمايد. افکار و آثاری که اين امهء فداکار در طيّ حيات خويش باقی
گذاشته هنوز بين جامعهء نسوان نافذ و مؤثّر است" - Omid Tavangar وفای عزیز، در مورد حضور حضرت باب در کنفرانس بدشت پرسیدید ، ایشان شخصا حضور نداشتند ، علت این بود که :
محمد شاه قاجار به تحریک حاج میرزا آقاسی ، نامه پر مهری به حضرت باب مینویسد که بسیار مشتاق دیدار شما بودم ولی به علت گرفتاری باید قرار ملاقات با شما را به تعویق بیاندازم . شما به قلعه ماکو (در آذربایجان) اسکورت خواهید شد و در آنجا از شما به کمال احترام پذیرایی خواهد شد تا فرصت دیدار شما دست دهد. حاج میرزا آقاسی بسیار نگران موقعیت دولتی خود بود و نگران از اینکه اگر شاه حضرت باب را ملاقات کند، شیفته او شده ، اختیار تمام امور مملکت را به او خواهد داد ، پس قلعه ماکو را انتخاب کرد چون اولا بسیار از پایتخت دور بود ، و در ثانی آنجا همه سنی بودند و دشمن خونی علمای شیعه و احتمال زیا د داشت تا حضرت را بقتل برسانند . ایشان مدت ۹ ماه در این جا زندانی بودند . کنفرانس بدشت همزمان با اقامت ایشان در زندان ماکو اتفاق افتاد ، و از این رو نتوانستند شخصا در آن شرکت کنند.
نکته دومی که اشاره فرمودید ، دقیقا درست است چون سه نفر نام برده ، حضورشان ، هرکدام به دلیلی بسیار بسیار با اهمیت بود. حضرت بهاالله اگر چه ریاست و نظامت این جمع را به عهده داشتند، ولی بطور مستقیم در امور دخالت نمیکردند. چون این پست اساسا در مورد طاهره بود، از دو نفر دیگر صحبت زیادی نشد، فقط به منظور بیان هویت از آنها نام بردم وگرنه کند و کاو در داستان هر کدام ، سری دراز دارد .
سوال سوم شما در مورد علت عملکرد طاهره و ظهور بدون حجاب بود که آیا دستور از کسی بود و یا ایشان خود تصمیم به این مهم گرفتند:
من مدت هاست که با این سوال دست به گریبانم ، و درهر ماخذی که به فکرم میرسید جستجو کردم. در هیچ کجا عبارتی نیافتم که بوضوح پاسخی به این سوال دهد. ولی آنچه در مسیر این جستجو دستگیرم شد، برای "خود من" پاسخ مناسبی بود ، که اگر اجازه بفرمایید با شما به اشتراک بگذارم ، و فقط به یاد داشته باشید که این قسمت برداشت شخصی من است .
چه این عمل چه به فرمان حضرت باب بوده ، یا به فرمان حضرت بهاالله بوده ، و یا خواست خود طاهره بوده، در هر سه حال یک وجه اشتراک وجود دارد و آن این است که " خواست خدا بوده" ، یا بقولی " مشیت الهی " این بوده . زمانیکه شما در ابتدای گردهمایی ، یک زن را در میان ۸۰ مرد میبینید، اولین چیزی که باید به فکر برسد این است که ، مطلبی قرار است عنوان شود که در رابطه با زنان است در غیر این صورت بودن یک زن در این میان مفهومی ندارد.... به عبارت دیگر این گرد همایی باید از قبل طراحی شده باشد ، و شرکت کننده زن آن انتخاب شده باشد . تصمیمی که قرار است تمام دنیا را تحت الشعاع قراردهد، چطور میتواند تصمیم لحظه ای باشد؟
جمله بسیار زیبایی از دارا عزیز به یادگار دارم که حقیقت نهفته درآن ، برایم بسیار ملموس است . او گفت : فرصت ها از بین نمیروند ، بلکه فرصتی که ما از دست میدهیم ، دیگران به دست میاورند. در اینجا طاهره این وظیفه روحانی را میتوانست انجام ندهد ، زیرا در " اختیار " او بود که قبول کند یا نه. او به وضوح میدانست که کشته خواهد شد . میتوانست به پیشنهاد ازدواج نا صرالدین شاه جواب مثبت دهد که در این صورت ، به " تصور ما " مسیر قسمت بسیار مهمی از تاریخ بکلی عوض میشد ، زنان رنگ آزادی را نمیدیدند ، چون گذشته ، حقشان پایمال میشد ..... ایمان دارم که اگر طاهره هرگز نقاب از چهره خود برنمیداشت ، و وظیفه خود را انجام نمیداد ، امروز ، در تاریخ طاهره ای وجود داشت ، جنبش آزادی و حقوق زنان به همین شکل امروز پیش رفته بود ، و همین تحولات عظیم در دنیا صورت میگرفت ، تنها فرق این بود که خدا شیر زن دیگری را به جای او بر این مهم میگماشت و به او توان انجامش را هم میداد، همین و بس . فرصت انجام این خدمت به عالم بشری از بین نمیرفت، چون نباید از بین می رفت ، مشیت بر این بود که چنین تحولاتی در این زمان در تاریخ پیش بیاید . فرمانی است از خدا به طاهره که او لبیک گفت ، حال طرز انتقال این فرمان چطور بوده؟ شاید به این دلیل ذکر نشده که در نتیجه کار ، نقشی ایفا نمیکند. با احترام، امید - Maaryam Kamali «.....در بدشت مخصوص حضرت طاهره باغی اجاره کردیم، همان محمد هادی فرهادی را که طاهره را از حبس قزوین خلاص کرده بود دربان باغ جناب طاهره قرار دادیم. قریب هفتاد نفر از مؤمنین نزدیک آن باغ سکونت داشتند که با ما ( حضرت بهاءالله) همراه بودند. ما یک روز ناخوش شدیم و در بستر خوابیدیم، جناب طاهره پیغام داده بود که از ما ملاقات کند. ما متحیّر ماندیم که چه جواب بدهیم، ناگهان دیدیم طاهره بدون حجاب با صورت گشاده از در وارد شد و جلو ما ایستاد. میرزا آقاجان با بیان زیبایی حادثه را اینطور تعبیر کرد و گفت: در روز قیامت حضرت فاطمه بی حجاب و صورت گشاده جلو چشم مردم تشریف می آوردند و در آن لحظه هاتفی از غیب ندا می کند و می گوید غَضّواابصارکُم! در آن روز همه اصحاب دچار وحشت و اضطراب شدند. خوف و وحشت قلب آنها را که پابست تقالید سابقه بودند مسخر کرد وبا وحشت از پیش روی جناب طاهره فرار کردند.»
در احادیث اسلامی وارد شده است که روز قیامت حضرت فاطمه دختر رسول الله صلی الله علیه با صورت گشاده و رخسار بی نقاب تشریف می آورد که از صراط عبور کند در آنوقت هاتفی در جلو حضرت فاطمه ندا می کند، غضّواابصارکُم! یعنی ای مردم چشمان خود را ببندید.
مطالع الانوار - Bahman Samani جناب توانگر ، با درود بر شما . از پاسخ شما به وفا جان بی اندازه تشکر کنم . به نظر من هر کدام از ما که پا به این جهان می گذاریم رسالتی داریم که اگر آن را به موقع در نیابیم فرصت را از دست می دهیم و فرصت از دست داده شده را را دیگری کسب می کند ، سخنان شما بسیار منطقی و قابل تعمق و تفکر بود ، دنیا ناچار است که سیر تکاملی خود را طی کند ، افرادی مانند طاهره و الیزابت کیدی استنتون هر کدام رسالتی داشتند که می بایست به انجام برسانند و با موفقیت کامل و به نحو احسن وظیفه خود را برای جامعه جهانی به مرحله عمل در آوردند خوشا به حال کسانی که فرصت های موجود را در زمان خود در می یابند و رسالت خود را با همت ، پشتکار, فداکاری و ایثار تقدیم بشریت می کنند. خدای ایران نگاهبانتان باد ، بهمن سامانی
- Tahereh Kiani سهیلا جون و امید جان و دوگر دوستان عزیز ، من میخواستم از شما درخواست کنم که آنچه در باره طاهره می دانید در این صفحه بنویسید و منتظر سؤال های دوستان نباشید . هر چه از طاهره مینویسید برای من بسیار جالب و خواندنی و نیروبخش است . فدای همه شما ، پری
- Ali Ahmed Mehrban در مقاله ای آقای بنانی با کمک اشعار خود طاهره سعی در معرفیش و بیان انگیزه های درونی او نموده است. ایشان از اشعار زیر استفاده می کنند
طاهره بردار پرده از میان
تا بیاید سر غیبی در عیان
چشم مستش کرد عالم را خراب
هر که ديد افتاد اندر پيچ و تاب
و این غزل :
ايعاشقان ايعاشقان شد آشکارا وجه حق
رفع حجب گرديد هان از قدرت رب الفلق
خيزيد کايندم با بهأ ظاهر شده وجه خُدا
بنگر بصد لطف و صفا آنروی روشن چون شفق
يعنی ز خلّاق زمان شد اينجهان خرم جنان
روز قيام است ای مهان معدوم شد ليل غسق
آمد زمان راستی کژی شد اندر کاستی
آن شد که آن می خواستی از عدل و قانون و نسق
شد از ميان جور و ستم هنگام لطف است و کرم
ايدون بجای هر سقم شد جانشين قُوت و رمق
علم حقيقی شد عيان شد جهل معدوم از ميان
برگوبشيخ اندر زمان بر خيزوبرهم زن ورق
بود از چه عمری واژگون وضع جهان از چند وچون
هان شير آمد جای خون بايد بگردانی طبق
گر چه بانداز ملل ظاهر شده شاهِ دُوَ ل
لکن بلطف لم يزل برهاند از ايشان غلق
آنچه به وضوح از این اشعار به دست می اید و برای هیچکدام از ما هم نباید مبهم و نامفهوم باشد این است که حرف از در نوردیدن یک دوران کهنه پوسیده و به ستم آلوده و سر رسیدن روزگاری نو و نوجوان شدن جهان اجتماعی و معنوی است. پایان دوران انتظارها فرا رسیدن زمان موعود و امدن معبود.
این رمز تجدید یا بهتر بگویم رستاخیز، در آمدن از رکود، باز جوان شدن و بارور شدن، گذشتن از گذشته و ایمان به آینده ریشه کنی ستمها و پی ریزی دادها، برچیدن ستیزها و گستردن مهرها، در اسطوره های هر فرهنگ انسانی که بنیه زنده ماندن و دوام دارد نهفته است. نیروی روینده ای است که دور به دور بروز می کند، شور و شرری در جامعه به پا می کند، نظام فرسوده را می لرزاند و فضای تازه ای برای پیشرفتن ایجاد می کند.
در هر زمانی که نبض تحرک و دگرگونی جامعه تند می شود و به رنج و درد زایش جهان تازه ای نزدیک می شود قوه کشش گذشته و مقاومت نظام کهنه هم شدید تر می شود و چنان نیروی خارق العاده ای لازم است که کوشش یه سوی نو را از حیطه بازگشت به گذشته بجهاند و به سوی فضاهای تازه پرواز دهد. طاهره بارزترین جلوه این نیروی خارق العاده بود. نقش او در بدشت شاهکار نمایش جمع آمدن عمل و معنا و رمز آشکارا بود. به یک کرشمه دو کار کرد. با برداشتن حجاب در جمع مردان هم به فعل و هم به قول، هم نسخ قیود شرع اسلامی را اعلام کرد و هم آزادی و برابری زن را در آیین تازه. اینکه همچه اصل مهمی یعنی در نوردیدن نظم کهنه و فرارسیدن روز نو به وسیله زنی اعلام شد و همچنین اینکه اولین نشانه آن آئین نو فعلی بود که جز شکستن قیود زن در جامعه و آزادی و برابری او مفهوم دیگری نداشت، هیچکدام یک امر اتفاقی نبود. این دو روی شاهکار طاهره لازم و ملزوم همدیگرند و هر چه بخواهیم آنها را از هم تفکیک کنیم از شناسایی چهره حقیقی او و نقش تمام عیار تاریخی او دور شده ایم. طاهره قهرمان و سر مشق آزادی و برابری و توانایی زنان است - Mehdi Farazi سهیلا خانم عزیز و جناب توانگر گرامی و جناب روحانی گرانقدر از پستهای زیبایتان تشکر میکنم.همیشه موفق باشید.خیلی لذت بردم.مرسی
- Omid Tavangar پری جان به پیروی از امر شما .....
لوول جانسون، اولین کسی که دیانت بهایی را به آفریقا برد، در کتابی که در باره طاهره مینویسد ، چنین میگوید:
"....قرۃ العین همیشه آرزوی سفر و زیارت این نقطه مقدس (کربلا) را داشت ولی به همان دلایلی که گفته شد، این آرزو برایش عملی نبود. قرۃ العین این آرزوی خود را با خواهرش در میان گذاشته ، و هر دو تصمیم گرفتند که از پدر اجازه زیارت کربلا را بگیرند. پدر و شوهر قرۃ العین به خوبی میدانستند که اگر او به کربلا برود حتما به دیدار سید کاظم رشتی خواهد رفت ولی به خیال اینکه این زیارت ممکن است بائث شود که او به عقاید گذشته اش برگردد و دوباره یک مسلمان واقعی بشود با این سفر موافقت کردند.
این سفر در سال ۱۸۴۳ میلادی ، در حالی که به روایتی بیست و شش سال از سن قرۃ العین می گذشت، صورت گرفت. در آن هنگام او در حالی که مادر دو پسر و یک دختر بود، به عنوان دانشمند ترین زن ایرانی زبانزد خاص و عام شده بود. از او هیچ عکسی گرفته نشده و هیچ نقاشی چهره او را نقش ننموده است، بنابر این تنها عکسی که میتوان از قرۃ العین در ذهن داشت تصویر روحانی او است. در پایان این سفر طولانی هنگامیکه قرۃ العین وارد کربلا شد، یکسره به منزل سید کاظم وارد شد ولی در نهایت تاسف دریافت که استاد بزرگوارش ده روز قبل از رسیدن او به کربلا در گذشته است. از شنیدن این خبر، قرۃ العین چنان ناراحت شد که افراد خوانواده سید کاظم از او دعوت کردند که در آن خانه میهمان آنان باشد. همین دعوت سبب شد که قرۃ العین به کمک اعضای خوانواده به کلیه نوشتجات سید کاظم و حتی آثاری که هنوز چاپ نشده بود، دست یافت و با نهایت اشتیاق به خواندن آنها پرداخت. پس از مدتی او در حالی که در پشت پرده ای می نشست، به شاگردان استادش تعلیم میداد . برای شاگردان مکتب سید کاظم که همه از مردان بودند شنیدن صدای یک زن از پشت پرده ای ضخیم که به آنان درس بدهد، بسیار تعجب انگیز بود.
مدت سه سال از ورود قرۃ العین به کربلا گذشت و در این مدت حوادث فراوانی رخ داد. از جمله اینکه یک شب قرۃ العین که مدتی را به روزه داری و دعا و نیایش فراوان پرداخته بود در عالم رویا سید جوانی را زیارت کرد که در بالای آسمان ایستاده و به کلماتی ناطق است. قرۃ العین از خواب بیدار شد و آن کلمات را فورا یادداشت کرد. مدتی از این رویا نگذشته بود که شنید، میرزا محمد علی شوهر خواهرش برای جستجوی مظهر موعود قصد عزیمت از قزوین را دارد. قرۃ العین با شنیدن این خبر فورا نامه ای سر بسته برای او فرستاد و خواهش کرد که وقتی مظهر ظهور را یافت این پیام را از طرف قرۃ العین به حضورش تقدیم کند و چنین نوشت : تو در جستجوی خود موفق خواهی شد و وقتی به حضورش رسیدی از طرف من چنین عرض کن:
لمعات وجهک اشرقت و شعاع طلعتک اعتلا
از چه رو الست بربکم نزنی بزن که بلی بلی
مضمون این شعر به فارسی چنین است:
پرتو روی تو طلوع کرد و انوار چهره تو درخشان شد
از چه رو نگویی که خداوند مایی بگو که در جواب بگوییم هستی
میرزا محمد علی نامه قرۃ العین را با خود بهمراه برداشت. او در شیراز به حضور حضرت باب رسید و بلافاصله به آن حضرت ایمان آورد و به عنوان شانزدهمین حروف حی محسوب شد و در همان موقع نامه و پیام قرۃ العین را به حضور مبارک تقدیم کرد. حضرت باب با خواندن آن عریضه بلافاصله قرۃ العین را هفدهمین حرف حی اعلام فرمودند. در بین حروف حی قرۃ العین تنها فردی است که به حضور مبارک مشرف نشد ولی در عالم رویا آن حضرت را زیارت کرد و مومن شد. - Tahereh Kiani امید جان الهی فدای شما بشوم ، من که عاشق طاهره شده ام و همه این مطالب را کپی و پرینت کردم تا مرتب بخوانم و لذت ببرم . "ای طاهره تو بیش از هزار ناصر الدین شاه ارزش داری " اصلا در فکر هستم اسمم را عوض کنم و بگذارم طاهره ، پری
- Omid Tavangar نسیم جان، با عرض احترام حضور شما بانوی عزیز، در فکر کامنت بسیار جالب شما در پست قبل بودم به سوفیا جان در مورد استاندارد زیبایی زمان قاجار و اینکه ناصر الدین شاه کلا به زنهای چاق، پر مو، و کوتاه گرایش داشت. حقیقتا سوال برانگیز است که چطور کسی با سلیقه ناصر الدین شاه تقا ظای ازدواج به کسی چون طاهره میدهد !!!!!
بعد از مدتی جستجو ویدیو کلیپی پیدا کردم بنام " ناصرالدین شاه و ۸۴ زنش" که در گروه فیلمهای خارجی و مستند جوایزی را از آن خود کرده . این فیلم بسیاری از حقایق را بیان میکند که شنیدنی هستند ....ظاهرا هر زنی را به دلیل بخصوصی میگرفته .....
جالب اینجاست که این فیلم را یک نروژی درست کرده که بعدها به فارسی دوبله شده. حالا چطور یک نروژی به صرافت درست کردن فیلم در مورد ۸۴ زن ناصر الدین شاه می افتد، .....خدا داند.
بهر حال این کلیپ بسیار مناسب است برای آن دسته از عزیزان که تمایل به کند و کاو در امور زندگی زناشویی ناصر الدین شاه دارند در ضمن توجه خاص به قیافه سوگلی ایشان بفرمایید ، خالی از لطف نیست
امیدوارم لذت ببرید، امید
http://www.youtube.com/watch?v=yMt5DlO4BVw - Dara Iman سهیلا خانم و آقا امید عزیز ضمن سپاس از شما عزیزان بابت دو پست درباره بانوی آزاده ایرانی که موجب سربلندی و افتخار همه ما هستند ، سوالی برای من پیش آمده که با شرمندگی مطرح می کنم . آقا امید من قبلا به یاد دارم که خود شما در کامنتی نوشتید که دیانت بهایی همه ادیان قبلی را قبول دارد ، ولی در متن بسیار زیبایی که سهیلا خانم نوشتند و به قول آقای میلانی و همه دوستان قلم توانای ایشان همه را مسخ می کند ، نوشتند که در بدشت قطع ارتباط با ادیان سالفه شده ، من درست معنی این عبارت را متوجه نمی شوم ، اگر دیانت بهایی ادیان قبلی را قبول دارد پس چرا قطع رابطه با آنان می کند ؟ قبلا از این که وقت گرانبهای شما را بابت جواب می گیرم پوزش می طلبم ، دارا
- Faran Rouhani دارا جان من با اجازه امید و سهیلا جان به شما پاسخ می گویم . الان باید نیمه شب باشد و آن ها خواب هستند . فرمایش شما کاملا درست است دیانت بهایی همه ادیان قبل را قبول دارد ، آن چه در بدشت ملغی گردید احکام غیر قابل استفاده ادیان قبلی در دنیای امروز بود مثل حکم جهاد ، حکم نجاست و امثالهم .... دین باید مطابق علم و عقل باشد ، در دنیای کنونی ما نمی توانیم بگوییم فلان کس کلیمی و یا مسیحی است و از او کناره بگیریم . در دنیای امروز جنگ بر سر دین معنا و مفهومی ندارد . به این نکته نیز باید توجه کنیم که اساس ادیان الهی یکی است و این اساس محکم و متین چون صادره از حق است از ازل الازل تا ابد العابدین بوده و خواهد بود . آن چه تغییر می کند در حقیقت احکامی است که باید مطابق زمان باشد . و علم و عقل پذیرای آن ....
- Tara Saba سهیلا جون و امید جان ، از زحمات شما بی اندازه سپاسگزارم ، بسیار آموختم ، شیرزنان ایران می توانند هر کدام یک طاهره باشند . امید جان کلیپی را که گذاشتید با این که یک ساعت طول می کشید نگاه کردم و خندیدم ، با سپاس ، تارا
- Jamileh Imeni Badiei ..." در ايران تامدت ها زنان و مردان به دختران خود مي گفتند اگر مي خواهي مثل طاهره شوي بايد درس بخواني . طاهره نمادي از كمال و جمال بود .." ( دكتر لوول جانسون محقق افريقاي جنوبي )
- Jamileh Imeni Badiei طاهره در پاسخ پيشنهاد شاه ايران چنين مي گويد " تو وملك و جاه سكندري . من و رسم و راه قلندري . اگر ان خوش است تودر خوري . اگر اين بد است مرا سزا .
- Nima Saed سهیلا خانم و آقا امید ، دست شما درد نکند . وقتی آدم داستان طاهره را می خواند خجالت می کشد . ۱۵۰ سال پیش این بانو قد علم کرد و در مقابل انسان های نفهم ایستاد . الان یک مرد پیدا نمی شود تا در مقابل ملا و آخوند در ایران به ایستد و ما را از این هنمه اسارت و بدبختی نجات دهد . نیما
- Omid Tavangar گیتا جان ، با درود به شما بانوی عزیز. در کامنت تان فرمودید: " ... من متوجه شدم که بهاء الله اول بابی بودند . آیا ایشان هم از ۱۸ نفر افراد اولیه بودند که به باب ایمان آوردند ؟ و این طور که پیداست بین بابی و بهایی فرق است . چرا باید دو دین به فاصله کمی از هم بیایند . و الان پیروان باب و یا بابی ها کجا هستند ؟ چون دیگر صحبتی از آن ها نیست...." .
در پست قبلی ، قسمت اول طاهره ، مقدار زیادی مطلب گفته شده که یقینا برخی از سوالات شما را پاسخ گو است. بهر حال مطلب زیاد است و خیلی گیج کننده. اگر چه این سوالات مستقیما در مورد طاهره نیستند، ولی پاسخ به آنها در اینجا ، کمک به سزایی خواهد کرد به درک هر چه بهتر مقام طاهره.
رسالت حضرت باب ، بشارت به ظهور دور جدیدی در حیات انسان که همان پیدایش تعلیمات دیانت بهایی ، و لازمه این کار ، تخریب تمام فراگرفته ها و باور های دینی موجود بود. رسالت حضرت بهاالله بنیان گذار احکام ، قوانین ، و اساسا پایه گذار شریعتی است که تا حدود هزار سال آینده ضامن سعادت نوع بشر خواهد بود . و این به مثال "عمارت" جدیدی است که ساخت آن زمانی عملی است که عمارت قدیم، که همان باور های پوسیده و خرافی هزار ساله باشد ، تخریب کامل گردد .
در اینجا دو مربی وجود دارند که هر دو در راه به وقوع پیوستن یک مشیت الهی ، که همانا سعادت حیات نوع بشر باشد ، گام برمیدارند . هر دو همدیگر را میشناسند، هر دو به مقام روحانی یکدیگر اذعان دارند، هر دو از یک چشمه روح قدسی سیراب میشوند ، و هر دو نهایتا یک هدف مشترک دارند . همانطور که مشاهده میفرمایید ، از این دیدگاه ، این سوال که " آیا حضرت بهاالله اول بابی بودند؟ " مفهوم خود را از دست میدهد . در معنی لغوی ، " بابی " کسی است که به حقانیت و تعالیم باب ایمان داشته باشد. از این دیدگاه بلی ایشان بابی بودند ، ولی از طرف دیگر بابی نامیدن حضرت بها الله، در حقیقت یکسان جلوه دادن مقام روحانی یک مربی عالم است با دیگر مومنین اولیه حضرت باب که ، نفس عمل در چنین مقایسه ای به نظر من کار درستی نیست..... شاید این یکی از دلایلی باشد که ایشان از ۱۸ نفر حروف حی نبودند.
سوال فرمودید که : " الان پیروان باب و یا بابی ها کجا هستند ؟ چون دیگر صحبتی از آن ها نیست .... فرمایش شما کاملا درست است ، صحبتی از آنها دیگر نیست ، چون به دستور خود باب ، زمان ظهور بها الله همه بابیان باید به دین جدید بپیوندند ، پس بابی دیگر وجود ندارد ، یا حد اقل نباید وجود داشته باشد . در اینجا کامنت فاران عزیز را در بالا مطاله بفرماید که حقایق مهمی در آن توضیح داده شده است.
درشش هزار سال گذاشته، بطور " میانگین " هر هزار سال یکبار ، دنیا ، یک مربی جدید به خود دیده که هر کدام وظیفه خاصی در راستای " آموزش بشر " به عهده داشتند ، ولی وظیفه باب جدا از بشارت دادن به دور جدید، " تخریب " بود و آن هم تخریب باور های هزار ساله که جز خرافات تقریبا محتوی دیگری در آن نبود . به عنوان مثال ، تصور بفرمایید، در حین نماز جماعت، ناگهان پیشنماز بگوید، از امروز "جهت قبله عوض شد"، همگی باید رو به جهت دیگری بایستید... ساخت به زمان زیاد نیاز دارد ولی تخریب بمراتب سریع تر است . سوال این که چرا فاصله این دو پیامبر نسبت به تاریخ بسیار کم است، یقینا حکمت های فراوانی دارد که از درک من یکی خارج است، ولی حد اقل میتوان به سادگی دید که رسالت "سازندگی" و " تخریب " هر دو با هم کار یک نفر نیست ، چون کسی که در پی زدن تیشه به ریشه اعتقادات مردم باشد، آن هم مردم متعصب ما، یقینا عمر بسیار کوتاهی خواهد داشت و زمانی برای تعلیم احکام دور جدید برای او نمیماند.
کتب، رسالات، الواح، و بطور کلی نوشته جات بهایی آنقدر زیاد است که با ادیان قبل اصلا قابل مقایسه نیست. شبی که باب برای اثبات ادعای قائمیت خود به ملا حسین بشرویه ، تعبیر سوره یوسف قران را نوشت ، حجم نوشته های او در همان شب به اندازه تمام سوره های قران بود . بها الله و جانشین ایشان عبد البها، هر دو عمر طولانی داشتند که مجال کافی برای بروی کاغذ آوردن احکام و تعلیمات بهایی را به آنها داد و توانستند چنین گنجینه ای را برای ما به یادگار بگذارند. آیا انصافا میتوان این همه کار را از یک نفر انتظار داشت که در کنار آن هم ، مشغول از بین بردن مسیر فکری قبلی و جنگ با خرافات ۱۰۰۰ ساله باشد ؟
ارادتمند همیشگی شما، امید - Ehsan Tabari امید جان فدات شم ، با فرستادن این کلیپ درباره زنان ناصر الدین شاه با فرصت کمی که داشتم نتوانستم دل بکنم و همه را تماشا کردم . من که بادیدن جمال بی مثال این بانوان امشب از وحشت خواب به چشم ندارم . هیچ چیزی در این دنیا تا به این اندازه من را به هراس نیانداخت . این بابا ناصر الدین شاه هم واقعا آدم جالبی بوده ، مشتی از کریه ترین زنان را دور خود جمع کرده ، ناگفته نماند فقط سوگلی ایشان قلب من را به لرزه انداخت !!!!!!!!!!!!!! فدا ، فدا ، فدا
- Nasim Afshar سهیلا و امید عزیزم ، درود بر شما ، زحمت زیادی کشیدید و دو پست جالب و بی نظیر برای معرفی طاهره تهیه کردید و تا می توانستید درباره این بانوی بی نظیر صحبت کردید . نکته ای را باید یاد آور شوم . این دو پست را باید غیر بهاییان می خواندند و با طاهره آشنا می شدند ، امیدوارم که با دقت خوانده باشند ، عزیزانم ملت ایران لیاقت درک و فهم زنی چون طاهره را ندارد . چه آن ها که حالشان معلوم است و از قشریون هستند و چه آن ها که نقاب تزویر بر صورت نهاده و خود را روشنفکر می نامند . همین روشنفکران ما که دم از دموکراسی و صداقت و بی تعصبی می زنند ، وقتی اسم بهایی را می شنوند ، شیعه زدگی آن ها گل می کند . و قلب خود با هیچ بهایی نه تنها خوب نیستند ، نفرت هم دارند ، آن نامه ای را هم که عده ای امضاء کرده و دم از ندامت و شرمندگی زدند ، از تزویر و ریای مسلمانی نشات می گیرد . فقط انسان هایی مثل من که به هیچ دینی عقیده ندارند بی غرض صحبت می کنند . در غیر این صورت ملت ایران ، چه آنان که امت مسلمانند و چه آن هایی که خود را ملت آزاده ایرانی می نامند از بهایی به طور کل خوششان نمی آید ، آقای رامبد پارسی که به ظاهر با رژیم در حال مبارزه است از بهائیت بد می گوید ، چرا ؟ چون این آقا و امثال ایشان هنوز نتوانستند افکار اسلامی خود را ترک کنند و در نا خود آگاه هنوز افکار شیعه را با خود حمل می کنند . اگر کسی خلاف صحبت های من نظری دارد ، بیان کند تا به او ثابت کنم که حرف من درست است ، البته من می خواهم یک غیر بهایی در جهت مخالفت با من کامنت بگذارد . و تا زمانی که مردم ایران به طور کلی ریشه اسلام را که در خود آگاه و نا خود آگاه ان ها رخنه کرده ، بر نکنند ، هیچ چیز در ایران تغییر نخواهد کرد ، شاید نسل های آینده بتوانند بی تعصب فکر کنند ، ولی در نسل کنونی به هیچ وجه یک آدم روشنفکر و بی تعصب نمی توانیم بیابیم ، نسیم
- Omid Tavangar نسیم جان،
همانطور که فرمودید، هدف از این دو پست معرفی طاهره بود به عنوان یک شخصیت ایرانی ، و امید داریم توانسته باشیم عزیزان غیر بهایی را با این بزرگ بانوی تاریخ اشنا کنیم . مطالب زیادی در این دو پست به یاری دوستان در مورد طاهره نوشتیم، و اگر به خاطر داشته باشید، در اول نوشته ها پست قبل متذکر شدم که نهایت سعی شده تا جنبه های دینی زندگی طاهره مورد صحبت قرار نگیرد و به ایشان صرفا به عنوان یک ایرانی نگاه شود که دستاورد های زندگی کوتاه ولی پر ثمرش در سطح جهانی تاثیر گذار بود، و دلیل این کار صحه گذار ، تمام فرمایشات شما است .
این صحنه ای است که بارها و بارها به آن برخورده ام : دو دوست مسلمان در کنار هم در حال گفتگو .... گفتن بد و بیراه به سیستم حاکم، ابراز بی دینی ، فحاشی به اسلام و پیامبر آن..... ، فقط کافی است من بهایی به این جمع بپیوندم ، در یک لحظه هردو تبدیل میشوند به سخن گوی اخوان المسلمین ، و شیعه دوازده امامه ، و تمام آن نفرت بطور نا خو آگاه متوجه دشمن مشترکشان که دیانت بهایی باشد میشود. اینها افراد بسیار تحصیل کرده ای هستند، و جالب اینجاست که قلبا خود را از قید تعصب آزاد میدانند، و اگر به آنها برچست متعصب بزنید، بسیار دلگیر میشوند. براستی تحیر آور است ، که سلول های سرطانی تعصب تا چه عمقی در وجود انسان میتواند رخنه کند. البته من از این عزیزان به دل نمی گیرم چون این دنیا، دنیای نقص است و همه ما در مسیر پیشرفت روحی ....ولی باید سر تعظیم فرد آورد در مقابل انسانها یی که بتوانند تعصب را از خود دور کنند، کار ساده ای نیست و همه کس در این راه موفق نخواهد شد . به این دلیل برای شما احترامی بسیار زیاد قائلم. ارادتمند همیشگی شما ، امید - Zabih Amiry سوءالی دارم که منتظر پاسخ میمانم ایا بانوی مورد نظر شما از قید و بند به قید و بند دیگری خود و رهروانش را گرفتار نکرد؟ ایا با این حرکت ملت را تجزیه و منشعب نکرد؟ اگرچه چندان به ایین بهاییت اشنا نیستم اما هرچه باشد انهم مثل سایر ادیان دارای مقرراتیست ایا همه مشکلات به حجاب و روبند ختم میشود مخواهم بدانم خانم طاهره چه مشکلی را حل کرد که باید مورد ستایش قرار گیرد
- Nasim Afshar آقای امیری عزیز دو پست کامل درباره طاهره نوشته شده لطفا همه کامنت ها را با دقت کامل بخوانید . حتما جواب سؤال خود را پیدا می کنید .
- Setareh Attar جناب امیری ( Amiry Zabih ) با عرض معذرت از شما گرامی ، طبق گفته خودتون شناخت زیادی در مورد دین بهایی ندارید ، اطلاع نداشتن از مطلبی مهم نیست ولی علاقه نداشتن به دانستن بسیار مهمه وگر نه مجبور میشدیم در ایستگاه قرون وسطی خدایِ نکرده توقف کنیم ! و...See More
- Zabih Amiry با تشکر از توجهتان به سوال اینجانب ولی ماهیت سوالم اینست که حرکت جناب طاهره خانم قیام علیه اسلام بوده یا علیه حکومت و یا علیه خواست اجتماعی حاکم ؟ اگر پاسخی داشته باشم شاید ابهامم کاسته شود منتظر پاسختان هستم با تشکر
- Zabih Amiry منظورتان را از مطالب فوقتان نمی فهمم یعنی میفر مایید سوال بی سوال فقط شنونده باشم من اطلاعاتم کم است اما سوالاتم بسیار
- Omid Tavangar دوست عزیز جناب ذبیح امیری ، با عرض ادب و احترام حضور شما . قبل از هر چیز احدی چنین حقی ندارد که به شما تحکم کند که باید فقط گوش کنید و حق سوال ندارید و همچنین ایمان دارم که نیت دوستان هم گفتن چنین چیزی نبود.....شما آزاد هستید که هر سوالی میل دارد بپرسید و جواب دریافت خواهید کرد . عده زیادی از دوستان که به این صفحه تشریف می آورند ، ایمان دارم در پاسخ به سوالات شما توانایی کامل دارند و من هم شخصا در حد توان محدود خود در این راه کوتاهی نخواهم کرد. همانطور که سر کار خانم دکتر افشار هم در بالا اشاره فرمودند ، تنها خواهش من از شما و دیگر دوستانی که با این بانوی بزرگ تاریخ ایران آشنایی ندارند، این است که مندرجات پست را کاملا مطالعه بفرمایید چون مطلب زیاد گفته میشود و تکرار مکرر آن برای افراد براستی عملی نیست.
انشاالله وقتی با آموزش های دیانت بهایی کمی آشناتر شدید، خواهید دید که یکی از مهمترین اهداف آن جانشین کردن نظام پوسیده هزار ساله حاکم با نظم جدیدی در دنیاست که براستی پاسخ گوی نیازهای بشر دنیای امروز باشد.
برای مثال، در دنیای امروز ، و در نظام جدید دیگر جایی برای اسارت زنان و جود ندارد، و باید زنان و مردان از همه جهت از حقوق مساوی برخوردار باشند. این تساوی را شما چطور برقرار میکنید؟ اولین لازمه کار استقلال مالی زنان است که ضامن آن اشتغال به کار میباشد. کار خوب به تحصیلات خوب نیاز دارد . جلو گیری از تحصیل ، و اشتغال به کار، و استقلال مالی و تحمیل پوشش از قبیل چادرو مقنعه و، و، و، و ، در اجتماع امروز همگی نشانه های اسارت نیمی از جمعیت ما است ... این فقط نقطه شروع مساوات زنان و مردان است و برای رسیدن به مساوات حقیقی راه زیادی در پیش است. از طرف دیگر ، تجسم کنید چقدر رفاه بشر زیادتر خواهد شد زمانیکه زنان هم به کار اشتغال پیدا کنند........یعنی نیمی از جمعیت دنیا . شاید هزار سال پیش چنین نیازی نبود، ولی دنیای امروز بسیار متفاوت است وبه قوانین جدید احتیاج دارد. این همان نظام پوسیده است که در بالا به آن اشاره شد و باید تغییر کند .
حال با این حضور ذهن برگردیم به سوال شما. هدف طاهره انقلاب سیاسی نبود، اسلام ستیزی هم در کار نبود ....او با نهایت قدرت در صدد تقییر رسوم پوسیده ای بود که قرنها است برای زنان ما ره آوردی جز اسارت و بدبختی نداشته است. ارادتمند شما، امید - Sofia Refahi زنان مشهور تاریخ (بیانی از حضرت عبدالبهاء)
حضرت عبدالبهاء، در شب پانزدهم اپريل سنهء ١٩١٣ در تالار موزهء ملّی بوداپست خطابهء مفصّلی ادا فرمودند از جمله فرمودند:
" در تورات است که خدا فرمود انسانی را خلق کنم به صورت و مثال خود و در حديث رسول الله ميفرمايد : (( خلق الله آدم علی صورته )). مقصد از اين صورت صورت رحمانی است يعنی انسان صورت رحمان است و مظهر صفات يزدان خدا حيّ است انسان هم حيّ است خدا بصير است انسان هم بصير است خدا سميع است انسان هم سميع است خدا مقتدر است انسان هم مقتدر است. پس انسان آيت رحمن است صورت و مثال الهی است و اين تعميم دارد و اختصاص برجال دون نساء ندارد. چه نزد خدا ذکور و اناثی نيست هر کس کاملتر مقرّب تر خواه مرد باشد خواه زن.
امّا تا حال زنان مثل مردان تربيت نشده اند اگر آن قسم تربيت شوند مثل مردان ميشوند. چون بتاريخ نظر کنيم ببينيم چقدر از مشاهير زنان بوده اند چه در عالم اديان چه در عالم سياسی.
در دين موسی زنی سبب نجات و فتوحات بنی اسرائيل شد در عالم مسيحی مريم مجدليّه سبب ثبوت حواريّون گرديد. جميع حواريّان بعد از مسيح مضطرب شدند لکن مريم مجدليّه مانند شير مستقيم ماند.
در زمان محمّد دو زن بودند که اعلم از ساير نساء بودند و مروّج شريعت اسلام گشتند.
پس معلوم شد زنان نيز مشاهيری دارند و در عالم سياست البتّه کيفيّت زنوبيا را در پالمير شنيده ايد که امپراطوری آلمان را بزلزله در آورد هنگام حرکت تاجی بر سر نهاد لباس ارغوانی پوشيد موی را پريشان نمود شمشير را در دست گرفته چنان سرداری نمود که لشکر مخالف را تباه ساخت.
آخر خود امپراطور مجبور بر آن شد بنفسه در حرب حاضر شود مدّت دو سال پالمير را محاصره کرد نهايت نتوانست بشجاعت حمله کند چون آذوغه تمام شد تسليم گرديد. ببينيد چقدر شجاع بود که در مدّت دو سال امپراطور بر او غلبه نتوانست. و همچنين حکايت کلوپترا و امثال آن را شنيده ايد.
در اين امر بهائی نيز قرّةالعين بود در نهايت فصاحت و بلاغت ابيات و آثار قلم او موجود است جميع فصحای شرق او را توصيف نمودند چنان سطوتی داشت که در مباحثه با علماء هميشه غالب بود جرئت مباحثه با او نداشتند. چون مروّج اين امر بود حکومت او را حبس و اذيّت نمود ولی او ابداً ساکت نشد در حبس فرياد ميزد و نفوس را هدايت ميکرد عاقبت حکم به قتل او دادند او در نهايت شجاعت ابداً فتور نياورد. در خانهء والی شهر حبس بود از قضا در آنجا عروسی بود و اسباب عيش و طرب و ساز و نغمه و آواز واکل و شرب جميع مهيّا لکن قرّةالعين چنان زبانی گشود که جميع اسباب عيش و عشرت را گذارده دور او جمع شدند کسی اعتنائی بعروسی ننمود همه حيران و او تنها ناطق بود. تا آنکه شاه حکم بقتل او نمود او با آنکه در عمر خود زينت نميکرد آن روز خود را زينت نمود همه حيران ماندند باو گفتند: چه ميکنی؟ گفت عروسی من است. در نهايت وقار و سکون بآن باغ رفت همه ميگفتند او را ميکشند ولی او همان نحو فرياد ميزد که آن صوت صافور که در انجيل است منم با اينحالت در باغ اورا شهيد کرده بچاه انداختند."
No comments:
Post a Comment